۱۳۹۵ دی ۱۰, جمعه

سوراخ جادویی

قاعده ی معمول در همه جای دنیا این است که هنرمندان و سیاستمداران تا جایی در صحنه جلوی چشم هستند که حرف و هنری برای عرضه به مخاطب داشته باشند. ایرانِ ما اما یک سری سوراخ جادویی دارد که در صورتی که فرد آن را پیدا کرده و انگشت در آن فرو کند تقریبا مستقل از کیفیتِ آن چیزی که ارائه می دهد جلوی چشم ها باقی می ماند. البته واضح است که در صحنه بودن به هر قیمتی هزینه دارد اما خوب بعضی ها این طور ترجیح می دهند. مثال این سوراخ پیدا کردن در سیاست آقا محسن رضایی ست. همیشه برای من سوال بوده که یک نفر باید چه کار کند دقیقا که از صحنه ی سیاست محو شود؟ چه جور اشتباهی کند تمام می شود؟ یا چند تا اشتباه کند دیگر رسانه ها در موردش حرف نمی زنند؟ محسن رضایی اما آن سوراخ را پیدا کرده و همینطور سخنرانی می کند و حتی دیگر مرحله ی “تخریب با جوک” را هم با موفقیت گذرانده. دیگر با جوک هم ناپدید و شرمنده نمی شود.تقریبا شک ندارم که همانقدر که روی مخ مخالفان است روی مخ همفکرانش هم هست. چون کلن طوری نمی شود که او برود. یا مثلا همین سالار عقیلی که دیگر مهم نیست چه می خواند، چون آن سوراخ را پیدا کرده اگر شما رادیو را روشن کنی صدایش است و تلویزیون را بگیری زلف پریشانش است و در خیابان هم که راه می روی از بیلبورد ها برایتان بوس می فرستد.
این ها که می گویم یک جنبه ی مهمش سیاسی ست اما همه اش نیست. مثلا شخصیت محسن رضایی را در هر عرصه ای رها کنی احتمالا بعد از چند شکست (چون اصولا پیروزی برایش متصور نیست) سوراخ را می یابد و با هر بار گِیم اوور شدن بازی را از قبلش لود می کند. مثال غیر سیاسی اش می شود حافظ ناظری پسر شهرام. این جانور ده سال طول کشید در آمریکا تا بیست دقیقه نوار ضبط کند. بعد این بیست دقیقه را به اسم سمفونی رومی و عنوان محیرالعقول "اثر شماره یکی موسیقی کلاسیک جهان" سه سال است که دارد به ما و ملت فرو می کند و بابت این بیست دقیقه نوارش در مجموع از شجریانِ پدر هم بیشتر مصاحبه کرده. کار سیاسی خاصی نکرده اما نکته اش آن است که آن سوراخ جادویی را در کشورمان پیدا کرده.

دیشب خواب دیدم بالای یک حوض ایستاده ام و محسن رضایی که ابعادش در حد جاسوئیچی کوچک شده بود با قیاقه ای جدی مثل چوب پنبه روی آب بود. با انگشت فشارش دادم زیر آب. چیزی نگذشت که دو متر آن طرف تر با لبخندی بر لب و علامت V بر دست از زیر آب آمد بیرون.