۱۳۸۹ فروردین ۱۶, دوشنبه

بسم الله

مدت هاست که می خواستم آنچه در مورد اتفاقات روزانه به ذهنم می رسد را در قالب تحلیل هایی با دوستانم در میان بگذارم. خصوصا این روزها که دستمان دور است از ایشان. می خواستم نام این جا را انتخاب کنم که به مونس خود حافظ پناه بردم و او فرمود:


اگر شراب خوری جرعه‌ای فشان بر خاکاز آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک
برو به هر چه تو داری بخور دریغ مخورکه بی‌دریغ زند روزگار تیغ هلاک
به خاک پای تو ای سرو نازپرور منکه روز واقعه پا وامگیرم از سر خاک
چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پریبه مذهب همه کفر طریقت است امساک
مهندس فلکی راه دیر شش جهتیچنان ببست که ره نیست زیر دیر مغاک
فریب دختر رز طرفه می‌زند ره عقلمباد تا به قیامت خراب طارم تاک
به راه میکده حافظ خوش از جهان رفتیدعای اهل دلت باد مونس دل پاک
این بود که نام اینجا شد مغاک.

۱ نظر: