چند
روز پیش صبح قبل از کلاس سه ساعته ام آمدم آفیس و یقه ی هم آفیسی فرانسوی ام را
گرفتم که این دولت باقالی شما برای همه شکلات بود و حالا برای ما لات شده.خیلی
فرانسه را دوست دارد و برای همین مرا که آن طور دید جا خورد. وقتی برگشتم از کلاس
دیدم بنده ی خدا دانشجوی مدیریت رفته در مورد پرونده ی هسته ای خوانده و آمده به
من می گوید که مثلا اگر کسی تا 20 درصد غنی کرد دیگر تا 90 درصدش خیلی راحت است و
برای همین فرانسه مخالفت کرد. من هم بنای بحث نداشتم و با دلقک بازی ختمش کردم که
هر چه می کشیم از این سیاستمدارهاست.
داشتم
فکر می کردم این مرزها و برچسب ها که آدم ها را رنگاوارنگ می کند کم کم دارد محو
می شود و احتمالا این دعواهای برتری جویی آدم ها شکلش صد سال بعد تغییر خواهد کرد.
نمی گویم از بین رفتن ملیت و مذهب خوب است یا بد فقط آدم اینجا که می آید می بیند
همه چیز هم خورده. مثلاً من ایرانی ام و مسلمان، تا بیست نسل قبل از من هم مطمئنم
همه ایرانی بوده اند و مسلمان. یک تاریخچه ای از این برچسب ها پشتم هست و برای
همین برای ایران آتشی می شوم و مثلاً یقه ی آن فرانسوی بنده خدا که او هم مثل من
بیست نسل قبلش فرانسوی بوده اند و عاشق فرانسه است را می گیرم. حالا فرض کن با این
وضع مخلوط شدن آدم ها که اینجا هست صد سال بعد یکی را میبینی که پدرش مثلا مسیحی
بوده و مادرش بودایی. بعد خودش در کانادا به دنیا آمده، پدرش در جنوب آسیا و مادرش
مثلا در اروپا و بعد هر کدام این ها پدر مادرشان همینطور قر و قاطی بوده اند. حالا
انتظار دارید این استفراغ به چه کسی و چه چیزی بچسبد. دیگر سر این چیزها یقه ی کس دیگری را نمی گیرد.
بروید
داخل آشپزخانه یک عدد خیار، نیم کیلو راسته ی گوسفندی و یک لیوان روغن موتور را
بردارید بریزید داخل یک مخلوط کن و بگذارید یک دقیقه مخلوط شوند. بعد یک قاشق
چایخوری از مخلوطتان بردارید ازش بپرسید: ببخشید، شما خیاری یا روغن موتور؟
چقدر توهین آمیز که فرزند یک خانواده چند ملیتی را استفراغ نام نهادی!!! از قضا این "قر و قاطی" بودن باعث می شود برتری جویی ها ملی یا مذهبی فروکش کند و انسان رشد کند، خود را برتر نبیند چون نسل در نسل فلان ملیت را داشته اند یا فلان مذهب را. اتفاقن شما که "اینجا" هستی عجیب است که مفید بودن این ترکیب را نمی بینی! عزیز من همین که حاصل محلول پاراگراف آخر شما خود را نه خیار بداند نه روغن موتور نه تنها بد نیست که خوب هم هست! مگر خیار چون "خیار" است ارزشمند است؟! مگر شما چون ایرانی و مسلمانی با ارزشی؟! یا او چون فرانسوی و مسیحی؟! مهمترین دغدغه بشر امروز باید همین عبور از ملیت و مذهب باشد. برتری جویی های اینچنینی زاده اذهان رشد نکرده است.
پاسخحذفبه نظرم شایسته تر است که شما هم دیگر به صرف اینکه ایرانی هستی و فکر می کنی "ایران خوب است" رگ برای ایران کلفت نکنی!
من نمی دانم شما این متن را خواندی و این نظر را نوشتی یا همینجوری از خودت. استفراغ تنها تمثیل بود و از نظر من این استفراغ خوب است. چرا؟ چون " کسی دیگر سر این چیزها یقه ی کس دیگری را نمی گیرد" و برتری جویی ملی و مذهبی آدم ها کمرنگ می شود. شما با کامنتت دشمن فرضی را شکست دادی :)
حذفتنها جایی از متن تو که من رو به شک انداخت که شاید نظرت رو اشتباه فهمیده باشم جایی بود که نوشتی "آن فرانسوی بنده خدا که او هم مثل من..." به جز این جمله لحن و نوشتار تو من رو مطمئن کرد که... به هر حال استفاده از استفراغ اون هم به صورت تمثیلی (!) به خواننده فارسی زبان خیلی اجازه نمی ده فکر کنه "شاید منظورش از استفراغ چیز خوبی باشه"! من اگر متنی بنویسم و چیزی رو به استعاری لجن بنامم تو کاملن حق خواهی داشت فکر کنی من حس بدی به اون چیز دارم، مگر اینکه من مشخصن توضیح بدم و بگم از نظر من لجن اینجا چیز خوبیه! متن شفاف نیست از این بابت. واقعن چرا لجن؟! چرا یک فرهنگ خیار و گوشت (که خوردنی هستند و حس بدی شاید به آدم ندن) اما یه فرهنگ دیگه روغن ترمز؟ و تو اینها رو در آشپزخونه ترکیب می کنی، حضور خیار و گوشت در آشپزخونه حس عجیبی به آدم نمی ده اما روغن ترمز چرا! در واقع شاید خودت اصلن متوجه این موضوع نباشی و صرفن دنبال این بودی که چهار تا چیز رو ترکیب کنی، اما نوع استفاده از تمثیل های تو به خواننده القا می کنه که یک فرهنگ خوبه یا نه خوبه نه بد، و یه فرهنگ دیگه بده، و ترکیب اینها هم که در زبان تمثیلی تو می شه استفراغ، که درست هم هست، ترکیبی که تو نوشتی حاصلش می شه استفراغ و حال به هم زن. جای این ترکیب اگر مثلن می نوشتی شیر و موز رو می بریم آشپزخونه، هم می زنیم و شکر می زنیم و بعد می شه شیر موز دیگه من خواننده نمی تونستم ذره ای شک کنم به دید مثبت تو به این ترکیب فرهنگی! خوشحالم که اشتباه بوده برداشتم و نظرت مثبت هست به ترکیب فرهنگی اما برداشت من از متن اصلن دور از انتظار نیست.
حذفارادت